داستان تخیلی چه خوب درد دیگر درد ندارد

دیگر درد ندارد. خانه بعد از من , بچه ها بعد از من , همسر بعد از من , دوستان بعد از من , فامیل بعد از من, پولم بعد از من , نقطه آغازتاریخ من , نقطه پایان تاریخ من.اما نه آرم آرام  فرق می کند . همه چیز یکباره  تغییر  می کند. رنگ عالم داره عوض می شه .بعضی چیزها کم  رنگ  و بعضی پر رنگ  و بعضی در درون حبابی شفاف و سخت قرار می گیرند و  حفظ می شوند . آرامش می لغزد  در درونم  خاله ربابه , عمه نصرت, بابا حسین, ننه جون , آواجی ,محمد "عمو علی", کاظم, مهشید همه و همه گذشته ها  می آیند و می روند .مادر عزیزم , کودکیم , گرمای نوازش پدرم, رهایی در کوچه های طفولیت  همه نزدیک می شوند. رشته باریک  و موئین  گذشته  قطور و ضخیم می شود  و من را بخود می خواند . شاهدم  بر حال و آینده . مرز خواب و بیداری در هم و مغشوش   چه  خوب درد دیگر درد ندارد. تو مادرم هستی ؟یا دخترم.تو همسرم هستی ؟یا پسرم. همه دردها  می روند  و آنکه  جان گرفته می آید و بیشتر می ماند  یکی است . درد وجدان . وچه با  قدرت است و پایدار  اوست که در لحظات  پریدن  چنگ در وجودم می اندازد . و من بودم که در طی سالها او را در درونم پروراندم .نبود و ضعفش پرواز را  راحت می کند . چه خوب درد  دیگر درد ندارد. مرزی بین توهم و واقیعت وجود ندارد  و هر دو یکی شدن  درست مانند شفق صبح. سر حد دو عالم به هم  می ریزد . هم  در شب هستی و هم در روز  و در پایان از شب گذر می کنی  سرد وساکت ترین وقت . قبل سحر است در بین دو عالم .و آن زمانی است که  درد  دیگر درد ندارد.

 

برای تمامی کسانی که  شاهد  رفت , نرم و آرام  عزیز خود  به آهستگی هستنند  درست مانند سوختن یک شمع


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: داستان تخیلی و تنرسناک ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : دو شنبه 17 آبان 1395برچسب:, | 21:30 | نویسنده : محمد |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • سحر دانلود